
مجیرالدین بیلقانی
شمارهٔ ۱۳
۱
با غمت دل زحمت جان بر نتافت
جان که زلفت دید ایمان بر نتافت
۲
عقل با درد تو از درمان گریخت
بوالعجب دردا که درمان بر نتافت
۳
تیر مژگانت ز باریکی که بود
چند کردم جهد، پیکان بر نتافت
۴
دل ز عشق و عشوه گرمت بسوخت
حجره ای رخت دو سلطان بر نتافت
۵
دیده چون از خون دل پر شد بریخت
تنگ جایی بود طوفان بر نتافت
۶
هر چه می خواهی بکن کز آسمان
هیچ نامد بر زمین کان بر نتافت
۷
دفتر از دل ساخت در عشقت مجیر
کانچه جورت کرد دیوان بر نتافت
نظرات