
مجیرالدین بیلقانی
شمارهٔ ۳۱
۱
مگذار که عشقت را هر مختصر اندیشد
یک گام نهد در ره صدبار براندیشد
۲
جایی که ز مژگانت زوبین بلا بارد
عاشق نبود آنکس کانجا سپر اندیشد
۳
دل وصلت لب جوید وانگاه ز جان ترسد
پروانه رخت بیند وانگه ز پر اندیشد
۴
وصلت به تمنایی حاصل نشود کس را
کی طعم شکر یابد آنکو شکر اندیشد
۵
جایی که سراندازی ای شمع نکورویان
سر سوخته به چون شمع آنکو ز سر اندیشد
۶
در خون کشم آن دل را کو از سر نااهلی
جز پیش تو جان دادن چیزی دگر اندیشد
۷
امید مجیر از تو بیش از نظری نبود
خود زهره نمی داد کان یک نظر اندیشد
نظرات