
مجیرالدین بیلقانی
شمارهٔ ۷۰
۱
چون تو از غم ندیده ای خواری
از غم ما کجا خبر داری؟
۲
خفته ای خوش چو بخت من همه شب
تو چه دانی ز رنج بیداری؟
۳
فارغی نیک دانم از کارم
فارغم چون تو بر سر کاری
۴
بار غم را چو نیک می نگرم
در خورست این جفا به سر باری
۵
شو جفا کن که از تو تا به وفا
پاره ای راه هست پنداری
۶
سالها شد که صید تست مجیر
برهان یا بکش چه می داری؟
۷
رایگان از کفم مده که مرا
می کند پهلوان خریداری
۸
نصرة الدین که روز نصرت و فتح
ملک را تیغ او دهد یاری
نظرات