
مجیرالدین بیلقانی
شمارهٔ ۲۰
۱
شاها تویی آنکه از بزرگی
بر سقف سپهرت آستانهست
۲
دست ستم زمانه بکشست
تا دست تو بر سر زمانهست
۳
از دور فلک نصیبه تو
اقبال و بقای جاودانهست
۴
هر تیر که هیبت تو انداخت
آن را دل دشمن نشانهست
۵
چون بنده رای تست خورشید
شک نیست که چرخ بنده خانهست
۶
از رشک تو دشمنت که کم باد
پرخون شده دل چو نار دانهست
۷
میخواست کمینه بنده تو
کاندر ره بندگی یگانهست
۸
شعری گفتن به رسم نوروز
زان شکل و نمط که در خزانهست
۹
لیکن چو بدید روز نوروز
واپس تر و کوچ در میانهست
۱۰
خود راست بگوید این چه شوخیست!
زیرا که دروغ خوش فسانهست
۱۱
با یاد تو داد خویشتن را
نوروزی و تهنیت بهانهست
نظرات