
مجیرالدین بیلقانی
شمارهٔ ۳۹
۱
به جان آفرینی که ابر بهاری
به تسبیح و تهلیل او می خروشد
۲
به وقت سحر بلبل از جام لاله
می روشن الا به یادش ننوشد
۳
کسی را که دل چون کمان نیست داند
که با تیر تقدیر او کس نکوشد
۴
که هر لحظه بی خدمت بارگاهت
مجیر از تف دل بر آتش بجوشد
۵
ولیکن درین راه عذری است او را
که آن عذر بر رأی عالی نپوشد
نظرات