
مجیرالدین بیلقانی
شمارهٔ ۶۵
۱
دین پناها! دم جانبخش ترا
نفس روح امین می گویم
۲
وز سخن های تو یک نادره را
رشگ صد در ثمین می گویم
۳
نیست مثل تو نه در صوب عراق
در همه روی زمین می گویم
۴
آسمان پیش تو بر خاک نهد
به سر تو که جبین می گویم
۵
بر مگیر این به گران روی ز من
علم الله که یقین می گویم
۶
تا بدیدم قلم و دست ترا
صفت هر دو چنین می گویم
۷
دست را خواجه کان می خوانم
کلک را شحنه دین می گویم
۸
این سخن مختصر اولیتر از آنک
در سخن غث و سمین می گویم
۹
تو مشو سرد که در صفه به شب
سخت سرد است همین می گویم
نظرات