مجیرالدین بیلقانی

مجیرالدین بیلقانی

شمارهٔ ۶۶

۱

صاحبا! داننده اسرار می داند که من

جز به مدحت ده زبان چون غنچه سوسن نیم

۲

روی من همچون لب کلک تو دایم تیره باد

گر برای مدح تو در عالم روشن نیم

۳

مرد میدان فصاحت من توانم بود از آنک

هر نفس مدح تو زایم گرچه آبستن نیم

۴

بنده صدر توام بالله اگرچه ظاهرا

حلقه اندر طرف گوش و طوق در گردن نیم

۵

من شدم بر تر و خشک مدح تو واقف از آنک

همچو خصمان خشک مغز از جهل و تر دامن نیم

۶

در ثنای تو زبان آتش کنم مانند شمع

زانکه در معنی گزاری چون لگن الکن نیم

۷

کوچ نزدیکست و من محروم از تشریف تو

چند گویی صبر و صبر آخر که من ز آهن نیم؟

۸

کار من دریاب و یک ره دشمنم را کور کن

زانکه گرچه ناکسم بی دوست و بی دشمن نیم

۹

آنکه او انعام از من باز گیرد تو نیی

وان که او از تو طمع بردارد آن کس من نیم

تصاویر و صوت

دیوان مجیرالدین بیلقانی به کوشش محمد آبادی - مجیرالدین بیلقانی - تصویر ۴۸۷

نظرات