
مجیرالدین بیلقانی
شمارهٔ ۱۴
۱
هیچ کس را از زمانه حاصلی در دست نیست
هیچ کس را در جهان آسایشی پیوست نیست
۲
نیست هشیاری که اندر بزم گیتی هر زمان
از شراب نکبت و جام حوادث مست نیست
۳
همچو ماهی گر شود در قعر دریا آدمی
حاصلش الا تحیر در دهان شست نیست
۴
هیچ دلی دانی به عالم کز فراق همدمی
زیر پای صد هزار اندیشه و غم پست نیست
۵
گر کسی گوید ز بی حسی که در ملک جهان
بتر از اندوه فرقت هیچ دردی هست نیست؟
۶
رفته اند آنها کز ایشان راحتی در دست بود
وز غم ایشان کنون جز حسرتی در دست نیست
۷
صد ره اندر شست فرقت مانده ایم از روزگار
خود ز عالم عمر ما جز نیمهای از شست نیست
تصاویر و صوت

نظرات