مجیرالدین بیلقانی

مجیرالدین بیلقانی

شمارهٔ ۲۰

۱

هر کو ز نژاد آدم افتاد

شادی به نصیب او کم افتاد

۲

بنمای دلی که او درین دور

از صدمه غم مسلم افتاد

۳

زخمی که زمانه بر دلم زد

افزون ز هزار مرهم افتاد

۴

چون خوش بود ای عجب دل آنک؟

در یک سالش دو ماتم افتاد

۵

قصه چکنم که ساغر غم؟

بر دست دلم دمادم افتاد

۶

جان در عجب است و عقل عاجز

کین واقعه ها چه محکم افتاد

۷

زان روز که رنج با دل ما

از نکبت دهر همدم افتاد

۸

در دیده خوشدلی نمک ریخت

در قامت خرمی خم افتاد

۹

نه لهو و نشاط با هم آمد

نه یکشبه عیش درهم افتاد

۱۰

آری به مراد کم زند دم

آن کس که ز نسل آدم افتاد

تصاویر و صوت

نظرات