مجیرالدین بیلقانی

مجیرالدین بیلقانی

شمارهٔ ۲۴

۱

آن عزیزانی که با ما جام و ساغر داشتند

مهر ما از یکدلی با جان برابر داشتند

۲

از بر ما وقت عشرت جام نوشین خواستند

وز پی ما روز کینه تیغ و خنجر داشتند

۳

روز ما از خوشدلی چون مهر و ماه افروختند

بزم ما از همدمی پر شهد و شکر داشتند

۴

از برای گوی و چوگان وز پی بزم و شکار

هر چه آن در خور بود موزون و در خور داشتند

۵

هم به میدان یار بوده هم به مجلس همنفس

بهر آن کاسباب این هر دو میسر داشتند

۶

ای بسا روزا که آن یاران همدم عیش ما

از خوشیهای جهان صد بار خوشتر داشتند

۷

ای بسا شبها که از طبع لطیف و لظف خوش

بزم و جام ما بسان خلد و کوثر داشتند

۸

تا نه بس دیر از قضای لایزالی یک به یک

ناگهان چشم از جهان و دل ز جان برداشتند

۹

مهره عمر همه در ششدر قهر اوفتاد

راست گویی مهره دایم در مششدر داشتند

۱۰

گرچه یاران حاصل اند امروز و همجنسان به دست

راست باید گفت ایشان رنگ دیگر داشتند

تصاویر و صوت

نظرات