
مجیرالدین بیلقانی
شمارهٔ ۳۵
۱
ما را که سر آمد جهانیم
وز دولت و ملک داستانیم
۲
فرمانده خطه زمینیم
آرایش چهره زمانیم
۳
بنگر که چگونه در زمانه
رنجور فراق دوستانیم
۴
نی هیچ به کام خوش نشینیم
نی آتش دل فرو نشانیم
۵
با این همه کز جلالت و قدر
انگشت نمای این و آنیم
۶
گر گوی زنیم و اسب تازیم
ور باده خوریم و عیش رانیم
۷
نه راحت آن و این بیابیم
نه لذت این و آن بدانیم
۸
هر چند که کامران عصریم
هر چند که خسرو جهانیم
۹
هر چند که از بزرگواری
بر قمه هفت آسمانیم
۱۰
با غصه و فرقت عزیزان
جز نامه غمگنان نخوانیم
۱۱
تا یاران از میانه رفتند
حقا که ز عیش بر کرانیم
۱۲
اندر سر ما نشان پیری
زان نیست که پیر و ناتوانیم
۱۳
غم موی سپید کرد اگر نی
داند همه کس که ما جوانیم
۱۴
با این همه هم امیدواریم
کز لطف خدای درنمانیم
نظرات