مجیرالدین بیلقانی

مجیرالدین بیلقانی

شمارهٔ ۵

۱

تاج بخشی که گذشتست ز گردون قدمش

تنگنایی است جهان پیش سواد حشمش

۲

سقف این گنبد پیروزه به صد شاخ شدست

بارها از چه ز یک صدمه صیت کرمش؟

۳

گشت بازار ظفر تیز و قد دولت راست

چون چه؟ همچون قلم و تیغ ز تیغ و قلمش

۴

بس نماندست که سازد فلک سرمه مثال

سرمه دیده خورشید ز خاک قدمش

۵

خاک پایش را چون هفت فلک گشت بها

یوسفی دان که فروشند به هفده درمش

۶

پیش رایش شب اگر نیست شود جایش هست

زانکه یک ذره صفا نیست ز خورشید کمش

۷

بارگاهش ز شرف کعبه ثانی است که هست

چار دیوار جهان زاویه ای از حرمش

۸

دان که گیسوی پریشان عروس ظفرست

روز کین پرچم شبرنگ فراز علمش

۹

نام خصمش نبرم زانکه در اقلیم وجود

متساوی است بر عقل وجود و عدمش

۱۰

مرده آز ز یک خنده او زنده شود

او نه عیسی است ولی همدم عیسی است دمش

ملک دشوار کند حاصل و آسان بخشد

به رضا و به سخط کین کشد و جان بخشد

تصاویر و صوت

نظرات