
بیدل دهلوی
غزل شمارهٔ ۱۰۵۱
۱
گرشوق به راهت قدمی پیش برآرد
چون آبله بالیدنم از خویش برآرد
۲
آنجاکه خیال تو دهد عرض تجمل
تنهاییام از هر دو جهان بیش برآرد
۳
مقبولی و اوضاع مخالف چه خیال است
در دیده خلد گر مژهام نیش برآرد
۴
امروز در بسته به روی همه باز است
آیینه مگر حاجت درویش برآرد
۵
از نسخهٔ کیفیت امکان ننوشتند
لفظی که کسی حاصل معنیش برآرد
۶
گر شوخی لیلی نشود دام تحیر
مجنون مراکیست ادبکیش برآرد
۷
فریاد کزین قلزم وحشت نتوان یافت
موجیکه نفس بیغم تشویش برآرد
۸
با برقسواران چهکند سعی غبارم
واماندگیی هست اگر پیش برآرد
۹
نومیدی سودازدگان نیز دعاییست
امید که آن نوخط ما ریش برآرد
۱۰
بیدل چمن آرای گریبان خیالیست
یارب نشود آنکه سر ازخویش برآرد
نظرات
IRAN MUSIC DAY