بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۱۰۶۲

۱

احتیاجم خجلت از احباب برد

سوخت دل تا رخت درمهتاب برد

۲

عمر رفت و آهی از دل‌ گل نکرد

ساز من آب رخ مضراب برد

۳

آه عیش‌ گوشهٔ فقرم نماند

سایهٔ دیوار رفت و خواب برد

۴

آینه آخر به صیقل‌گشت‌گم

بسکه رفتم خانه را سیلاب برد

۵

داشتم تحریر خجلت‌نامه‌ای

تا کنم تکلیف قاصد آب برد

۶

بی‌غرض خلقی ازین حرمان‌سرا

رفت و داغ مطلب نایاب برد

۷

غنچه‌ها شرم از شکفتن باختند

خنده آخر زین چمن آداب برد

۸

قامت خم عجز می‌خواهد ز ما

سجده باید پیش این محراب برد

۹

محرم سیر گریبان کس مباد

زورق ما را که در گرداب برد

۱۰

برکه نالم بیدل از بیداد چرخ

خواب من آواز این دولاب برد

تصاویر و صوت

نظرات