
بیدل دهلوی
غزل شمارهٔ ۱۷۹۷
۱
کشت عاشق که دهد داد گیاه خشکش
موی چینیست رگ ابر سیاه خشکش
۲
بیسخا گردن منعم چه کمال افرازد
سر خشکیست که آتش به کلاه خشکش
۳
سر به غفلت مفرازید ز آه مظلوم
برق خفتهست به فوارهٔ آه خشکش
۴
شاه اگر دامن انعام به خسّت چیند
نیست جز مهرهٔ شطرنج سپاه خشکش
۵
غفلت بیدل ما تا به کجا گرد کند
ابر رحمت نشود تر به گناه خشکش
نظرات