
بیدل دهلوی
غزل شمارهٔ ۱۹۸۱
۱
سر اگر بر آسمان یا بر زمین مالیدهام
آستانش کردهام یاد و جبین مالیدهام
۲
برگ و ساز تر دماغیهای من فهمیدنیست
عطری از پیراهنش در پوستین مالیدهام
۳
سوز دل احسان پرست هر فسردن مایه نیست
من بهکار شعله چون شمع انگبین مالیدهام
۴
موی پیری شعلهٔ امید را خاکستر است
درد سر معذور صندل بر جبین مالیدهام
۵
کوکبم آیینه در زنگار گمنامی گداخت
حرص پندارد سیاهی بر نگین مالیدهام
۶
گوهر صد آبرو در پرده حلکرد احتیاج
تا عرقواری به روی شرمگین مالیدهام
۷
جز ندامت نیستکار حرص و من بیاختیار
از پی مالیدن دست آستین مالیدهام
۸
نالهٔ دل گر کسی نشنید جای شکوه نیست
گوش خود باری به این صوت حزین مالیدهام
۹
نیستم بیدل هوس پروانهٔ این انجمن
چشم عبرت بر نگاه واپسین مالیدهام
نظرات