
بیدل دهلوی
غزل شمارهٔ ۲۱۲۰
۱
به صد وحشت رفیق آه بی تاثیر گردیدم
ز چندین رنگ جستم تا پر این تیر گردیدم
۲
به دوش شعله چندین دود بست امید خاکستر
به صبحی تا رسم مزدور صد شبگیر گردیدم
۳
براین خوان هوس از انفعال ناگوارایی
به هر جا نعمتی دیدم ز خوردن سیر گردیدم
۴
حیا کو تا بشوید سرنوشت غم نصیبم را
که با این نقش رنج خامهٔ تقدیر گردیدم
۵
غبارم را خط نارسته پنهان داشت از یادش
به گرد خاطرش گردیدم اما دیر گردیدم
۶
ندیدم باریاب آستان عفو طاعت را
در جرات زدم منت کش تقصیر گردیدم
۷
چو رنگم نی بهاری بود در خاطر جوش گل
به امید شکستی گرد صد تعمیر گردیدم
۸
خیال دی بر امروزی که من دارم شبیخون زد
جوانی داشتم تا یادم آمد پیرگردیدم
۹
به ایجاد نم اشکی قیامت کرد نومیدی
کشیدم نالهها تاکلک این تصویرگردیدم
۱۰
صدای پر فشان عالم آزادیام بیدل
کز افسردن غبارکوچهٔ زنجیرگردیدم
تصاویر و صوت

نظرات