بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۲۷۲۹

۱

چه شد آستان حضور دل ‌که تو رنج دیر و حرم کشی

به جریدهٔ سبق وفا نزدی رقم‌ که قلم‌ کشی

۲

به قبول صورت بی اثر مکش انفعال فسردگی

چه قدر مصور عبرتی‌ که چو سنگ بار صنم‌ کشی

۳

رمقی‌ست فرصت مغتنم به هوس فسون امل مدم

چو حباب سعی‌کمی مدان‌که نفس به پیکر خم‌کشی

۴

کسی ازپری‌که مگس‌کشد ز چه ننگ دام و قفس‌کشد

غم ساغری‌که هوس‌کشد به دماغ سوخته‌کم‌کشی

۵

به خیال غربت وهم و ظن‌، مپسند دوریت از وطن

عرق‌ست حاصل علم و فن‌که خمار یاد عدم ‌کشی

۶

اگرت دلیل ره وفا به مروتی‌کند آشنا

به زمین نیفکنی از حیا به رهی‌ که خار قدم‌ کشی

۷

به یقین معرفت آگهان زتفکرت نبرم‌گمان

چوکشف مگر به خیال نان بروی و سر به شکم‌کشی

۸

به برت ز جوهرآینه ورقی‌ست نسخه طراز دل

سیه است نامه اگر همه نفسی به جای رقم‌کشی

۹

اگر از تردد بی‌اثر نرسی به منصب بال و پر

چو نهال صبرکن آنقدرکه ز پای خفته علم‌کشی

۱۰

ندمید صبحی ازاین چمن‌که نبست صورت شبنمی

حذر از مآل ترددی‌که نفس گدازی و نم کشی

۱۱

من زار بیدل ناتوان نی‌ام آنقدر به دلت گران

که چو بوی‌گل دم امتحان به ترازوی نفسم‌کشی

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
رسول آزادوار
۱۳۹۸/۰۳/۱۴ - ۰۴:۰۵:۴۹
درود این شعر چهارپاره و بر وزن متفاعلن است نه بر وزن متفاعلتن.
user_image
احمد
۱۳۹۹/۰۴/۱۰ - ۰۸:۴۸:۰۵
وزن این غزل آن نیست که نوشته شده اصلاح بفرماییدوزن این شعر چنین استمتفاعلن متفاعلن متفاعلن متفاعلنکه قدما آن را صوت الناقوس میگفتند.
user_image
قطره بقایی
۱۴۰۱/۰۹/۱۹ - ۰۸:۲۷:۲۷
وزن غزل را اشتباه درج کرده اید،اصل بحر و وزن چنین است. بحر:(بحر کامل مربع سالم) وزن:(متفاعلن متفاعلن متفاعلن متفاعلن) سبز باشید