
بیدل دهلوی
غزل شمارهٔ ۳۳۵
۱
اگر برافکنی از روی ناز طرف نقاب
بلرزد آینه برخود چوچشمهٔ سیماب
۲
به یاد شبنمگلزار عارضت عمریست
خیال مشق شنا میکند به موجگلاب
۳
زبرق حیرت حسنت چوموج درگوهر
درآب آینه محوند ماهیانکباب
۴
خیال وصل توپختن دلیل غفلت ماست
کتان چه صرفه برد در قلمرو مهتاب
۵
عروج همت ما خاک شد زشرم نفس
کسی چه خیمه فرازد به اینگسسته طناب
۶
در این چمن همهگر صد بهارپیش آید
ز رنگ رفتهٔ ما میتوانگرفت حساب
۷
چه غفلت استکه از ما به موج تیغ نرفت
وگرنه قطرهٔ آبیست نشتر رگ خواب
۸
به طبع قطره تپش آرمید وگوهرشد
چه فیضها که ندارد طریقهٔ آداب
۹
فضای بیخودیات خالی از بهاری نیست
برون خرام ز خود، رنگ رفته را دریاب
۱۰
ز بسکه محوتماشای او شدم بیدل
هزارآینه از حیرتم رسید به آب
نظرات
سید مصطفی سامع