بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۳۷۰

۱

به نیم‌گردش آن چشم فتنه رنگ شراب

شکست بر سرمن شیشه صد فرنگ شراب

۲

ز خود تهی شدن آغوش بی‌نیازی اوست

به رنگ شیشه برآ، نیست باب سنگ شراب

۳

دماغ مشرب عشاق قطره حوصله‌ نیست

محیط جرعه شود تا کشد نهنگ شراب

۴

نگه بهار وتصوربهشت وهوش چمن

ز نشئه می‌رسد امروزگل به چنگ شراب

۵

به قهقهی‌که ز مینای ما برون زده است

هزار رنگ عرق می‌کند ز ننگ شراب

۶

خیال آب ده ز ساغر تحیر من

به قدر بوی‌گل آورده‌ام به رنگ شراب

۷

خمار وحشتم از چشم آهوان نشکست

مگر به ساغر داغم دهد پلنگ شراب

۸

گرانی ا‌ز مژه واچید شوخی نگهش

زدود ز آینهٔ برگ تاک زنگ شراب

۹

ز حرف و صوت جهان در خمار دردسرم

دگر چه جوشد ازین شیشه جزترنگ شراب

۱۰

حذرکنید ز انجام عیش این محفل

کدام شیشه‌که آخر نزد به سنگ شراب

۱۱

فشارآب بقاکم زتیغ قاتل نیست

گلوی شیشهٔ ما راگرفته تنگ شراب

۱۲

قدح به سرخوشی وهم می‌زنم بیدل

درین بهار چه دارد به غیر بنگ شراب

تصاویر و صوت

دیوان بیدل دهلوی به تصحیح اکبر بهداروند انتشارات نگاه ۱۳۸۰ - تصویر ۱۸۸

نظرات

user_image
محمد حکیم مهری
۱۳۹۴/۱۲/۱۶ - ۰۶:۴۶:۵۰
در غزل شماره 370 گنجوی در بند اول مصرع دوم صد فرنگ شراب است درحالیکه درکلیات بیدل چاپ 1298 مطبعهء صفدرذی شهر بمبئی یک فرنگ شراب آمده کدام یک درست است؟