
بیدل دهلوی
غزل شمارهٔ ۵۲
۱
نشاند بر مژه اشک ز هم گسستهٔ ما را
تحیر که به این رنگ بست دستهٔ ما را؟
۲
هزار آبله دادیم عرض لیک چه حاصل
فلک فکند به پا کار دست بستهٔ ما را
۳
کسی به ضبط نفس چون سحر چه سحر فروشد
رها کنید غبار عنانگسستهٔ ما را
۴
به سیر باغ مرو چون نماند فصل جوانی
چمن چه دسته کند رنگهای جستهٔ مارا
۵
زبان بهکام خموش است از شکایت یاران
به پیش کس مگشایید زخم بستهٔ ما را
۶
هجوم ناله نشسته است در غبار ضعیفی
برآورند ز بالین پر شکستهٔ ما را
۷
سراغ نقش قدم بیدل از هوا نکند کس
ز خاک جو سر در زیر پا نشستهٔ ما را
تصاویر و صوت

نظرات
سید مجتبی فتاحی
زهرا صفاریان