
بیدل دهلوی
غزل شمارهٔ ۵۵۷
۱
خامش نفسم شوخی آهنگ من این است
سر جوش بهار ادبم رنگ من این است
۲
عمریست گرفتار خم پیکر عجزم
تا بال وپرنغمه شوم چنگ من این است
۳
بیتاب هواسنجی عمرم چه توانکرد
میزان خیال نفسم سنگ من این است
۴
خمیازهام آرایش پیمانهٔ هستیست
چون صبح خمارم مشکن رنگ من این است
۵
موج می و آرایشگوهر چه خیال است
ناموس جهان تپشم ننگ من این است
۶
نه ذوق هنر دارم و نه محوکمالم
مجنون توام دانش و فرهنگ من این است
۷
با هرکه طرفگشتهام آرایش اویم
آیینهام و خاصیت جنگ من این است
۸
ظلم است رفیقان ز دل خستهگذشتن
گر آبله دارد قدم لنگ من این است
۹
نامحرم آن جلوهام از بیدلی خویش
آیینه ندارم چهکنم زنگ من این است
تصاویر و صوت

نظرات
علیرضا
علی خوشیوال
رهی رهگذر
قطره بقایی