بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۹۵

۱

گر، دمی‌، بوس کفت‌گردد میسر تیغ را

تا ابد رگهای‌گل بالد ز جوهر تیغ را

۲

ازکدورت برنمی‌آید مزاج کینه‌جو

بیشتر دارد همین زنگار در بر تیغ را

۳

ای‌که داری سیرگلزار شهادت در خیال

بایدت‌از شوق زد چون سبزه برسرتیغ‌را

۴

عیش خواهی صید آفت شوکه مانند هلال

چرخ ابرومی‌کند برچشم ساغرتیغ را

۵

پردهٔ نیرنگ توفان بود شوق بسملم

خونم آخرکرد بازوی شناور تیغ را

۶

تا مگر یکباره‌گردد قطع راه هستی‌ام

چون دم مقراض می‌خواهم دو پیکر تیغ را

۷

موج توفان می‌زند جوی به‌دریامتصل

جوهر دیگر بود در دست حیدر تیغ را

۸

هرکه را دل از غبارکینه‌جوییها تهی‌ست

می‌کشد همچون نیام آسوده در برتیغ را

۹

دل به امید تلافی می‌تپد اماکجاست

آنقدر زخمی‌که خواباند به بسترتیغ را

۱۰

بیدل از هرمصرعم موج نزاکت می‌چکد

کرده‌ام رنگین به خون صید لاغرتیغ را

تصاویر و صوت

عندلیب :

نظرات

user_image
دوست
۱۳۹۵/۰۴/۲۴ - ۱۲:۱۵:۰۳
کلمه دازد توی مصرع دوم بیت دوم آیا درست هست، لطفا معنی آن را بیان کنید.
پاسخ: خیر، درست نبود. با «دارد» جایگزین شد.