بلند اقبال

بلند اقبال

شمارهٔ ۱۵۶

۱

امروز عمر هم به فراق توشام شد

درانتظار زندگی ما حرام شد

۲

ای ماه تا ز دیده من لایری شدی

دل لامکان ودیده مرا لاینام شد

۳

مهر تو را ز خلق نهان داشتم ولی

افشا ز دردهجر به خاط وبه عام شد

۴

چشمم گر از غم تونگرید عجب مدار

کز بس گریست خون دل من تمام شد

۵

دید آن زمان که مرغ دلم زلف وخال تو

رفت از برای دانه گرفتار دام شد

۶

جستم بهزلف تو دل گم گشته را زبس

گاهی مثال دال وگهی شکل لام شد

۷

عنبر چودید زلف توفیروزه خط تو

فیروزه ات کنیزک وعنبر غلام شد

۸

آخر بلنداقبال از وصل لعل تو

اندر غزل سرائی شیرین کلام شد

تصاویر و صوت

نظرات