بلند اقبال

بلند اقبال

شمارهٔ ۱۵۷

۱

دلم آشفته ز آن آشفته موشد

قدم خم از غم ابروی اوشد

۲

مگر آن سرو قد درگلشن آمد

که پای سرو اندر گل فرو شد

۳

چه باک آن خوبرو گر گشته بدخو

که بدخو گشته هر کس خوبرو شد

۴

دل وعشق وصبوری از غم هجر

همان افسانه سنگ و سبو شد

۵

سر زلف تو تا چون صولجان گشت

دل مسکین من پیشش چوگو شد

۶

بلند اقبال وصافی دل از آنم

که فکر وذکر من پیوسته هو شد

تصاویر و صوت

نظرات