بلند اقبال

بلند اقبال

شمارهٔ ۱۹۴

۱

دوش از برما یار نهان گشت وبری بود

دل بردن و پنهان شدن آئین پری بود

۲

دیدیم به صید دل ما هست چو شهباز

شوخی که به هنگام روش کبک دری بود

۳

می شدکه شبیهش به رخ یار نمائیم

بر روی مه ار زلف چومشک تتری بود

۴

ز اعجاز زد ار پیش لب دلبر ما دم

عیسی مکنش عیب که از بی پدری بود

۵

یار است برما وهمی ما به سراغش

چون فاخته کوکو گو از بی بصری بود

۶

هر بی سروپائی چومن از عشق زنددم

کی عشق رخ یار بدین مختصری بود

۷

ز آه دل ما نرم نگردید دل دوست

کی آتش سوزنده بدین بی اثری بود

۸

هر کس که بلند اقبال او را شده چون من

از وصل رخ دوست ز آه سحری بود

تصاویر و صوت

نظرات