بلند اقبال

بلند اقبال

شمارهٔ ۲۴۶

۱

خواه اندر کعبه باش وخواه در بتخانه باش

هرکجا باشی به یاد آن بت جانانه باش

۲

گفتمش شمع رخت چون برفروزد چون کنم

گفت بهر سوختن آماده چون پروانه باش

۳

گفتمش رخ چون پری داری وچون زنجیر زلف

گفت اگر دانسته ای هست این چنین دیوانه باش

۴

گفتمش خواهم که در زلفت رهی پیدا کنم

گفت دردست غمم دل ریش تر از شانه باش

۵

گفتمش جا در کجا داری که آیم پیش تو

گفت گاهی درحرم روگاه درمیخانه باش

۶

گفتمش نام تو را خواهم کنم ورد زبان

گفت یادم کن به دل بی منت از صد دانه باش

۷

چون بلند اقبال گفتم بلبل باغ توام

گفتم نه دربندآب و نه به فکر دانه باش

تصاویر و صوت

نظرات