بلند اقبال

بلند اقبال

شمارهٔ ۲۹۱

۱

در رخ دلبر لبی شیرین چو شکر دیده ام

وندر آن شکر عجب قندی مکرر دیده ام

۲

از شکر قند مکرر می شود پیدا بلی

هم درآن هم زقنادان کشمر دیده ام

۳

چشم زاهد هم ز دیدن شکر لله گشته کور

گوش او رااز شنیدن نه همی کر دیده ام

۴

دلبران زیوربه عارض می کنند از بهر حسن

من به حسن از عارض دلدار زیور دیده ام

۵

خسرو از رخسار شیرین وامق از عذرا ندید

چشم وابروئی که من در روی دلبر دیده ام

۶

زهره هر دم دف زنان گوید به بزم قدسیان

همچواشعار بلنداقبال کمتر دیده ام

تصاویر و صوت

نظرات