بلند اقبال

بلند اقبال

شمارهٔ ۳۲۳

۱

گفتم این شور من ازچیست بگفت از نمکم

گفتمش پیشتر آ تا نمکت را بمکم

۲

زهره ای در بر من یا قمری یا خورشید

دانم این قدر که از روی تورشک فلکم

۳

ز اشک ورخ ساخته ام سیم و زیر پاک عیار

امتحانی بکن ای دوست بزن بر محکم

۴

نه توگفتی دهی ار جان دهمت یک دوسه بوس

دادمت جان نه سه دادی نه دو دادی نه یکم

۵

بی تو ای دوست اگر جای دهندم به بهشت

همچنان است که منزل بود اندر درکم

۶

دامن وصل بتم را به کف آرم روزی

روزگار ار مدد وبخت نماید کمکم

۷

مگر از ره بردم طره طرار بتی

ورنه زاهد نزندراه زتحت الحنکم

۸

تا ز عشق رخت ای دوست بلنداقبالم

نه عجب گر به فلک وصف بگوید ملکم

تصاویر و صوت

نظرات