بلند اقبال

بلند اقبال

شمارهٔ ۳۴

۱

بی رخ وزلف تو روز ما سیه تر از شب است

یار ما وهمدم ما روز و شب درد وتب است

۲

کرده شب ها خواب بر همسایگان ما حرام

بس که در هجرت دلم در ذکر یا رب یا رب است

۳

کی منجم در زمین دارد خبر از آسمان

از رخ وزلف تو می گوید قمر در عقرب است

۴

کاروان شکر از هندوستان نامد به فارس

اینکه ارزان وفراوان گشته شکر ز آن لب است

۵

گشته اشک دیده ما زینت رخسار ما

آسمان را هم که بینی زینتش از کوکب است

۶

زآن بلند اقبال گشتم در میان عاشقان

کز توام در آستانت پاسبانی منصب است

تصاویر و صوت

نظرات