بلند اقبال

بلند اقبال

شمارهٔ ۴۶۵

۱

مرا ای آسمان تا کی دمی آسوده نگذاری

نمی‌دانم چه کین است این که اندر دل ز من داری

۲

زنی بر خرمن جان دوستان را دائما آتش

به جز بر کشتزار دشمنان جائی نمی‌باری

۳

غلط می‌باشد ار من از تو در عالم وفا جویم

که جز تخم جفا در مزرع خاطر نمی‌کاری

۴

مرا هر کس که باشد دوست داری دشمنی با او

کس ار دشمن بود با من ز جان و دل بدو یاری

۵

ز زهر قهر تو هرگز نخواهد شد کسی ایمن

چو اندر آستین حضرت خیرالبشر ماری

۶

عجب دون‌پرور و ناکس‌نوازی الحذر از تو

گلی از بهر هر خار و برای هر گلی خاری

۷

بلند اقبال را نبود هوای همسری با تو

چرا پیوسته با او از دل و جان خصم خونخواری

تصاویر و صوت

نظرات