بلند اقبال

بلند اقبال

شمارهٔ ۴۷۷

۱

گمان مکن که اگر بد کند کسی به کسی

به روزگار نصیبش خوشی شود نفسی

۲

ز این و آن چو بری مال باش واقف حال

که در ره تو به هر کوچه‌ای بود عسسی

۳

ببین به آتش سوزان چه کرد آب روان

سزای آنکه بزد شعله‌ای به خار و خسی

۴

کند مثال مگس عنکبوتی او را صید

چو عنکبوت کند صید اگر کسی مگسی

۵

یقین بدان که دهندش برات آزادی

اگر کسی کند آزاد مرغی از قفسی

۶

بدون لا و نعم مقضی المرامش کن

گر آورد به تو حاجت فقیر ملتمسی

۷

به هیچ کار تو را نیست دسترس پس از این

برس به کار تو را تا که هست دسترسی

۸

خوشا به حالت آن کس که چون بلنداقبال

کشد جفا و ندارد به جور کس هوسی

تصاویر و صوت

نظرات