بلند اقبال

بلند اقبال

شمارهٔ ۴۹۸

۱

عجب از چشم سیه راهزنی

آفت جان ودل مرد و زنی

۲

هم به خد عبرت ماه فلکی

هم به قد غیرت سروچمنی

۳

نه چه گفتم توکجا ومه وسرو

که تو هم گلرخ وهم سیم تنی

۴

گو نیارند دگر مشک به فارس

که تو از زلف ختا وختنی

۵

جان به در کی برد ازدست تو دل

بسکه جادوگر وپرمکر و فنی

۶

شکر از هند نیارند دگر

بسکه شکر لب وشیرین دهندی

۷

اگر ای دل تو بلنداقبالی

دایم ازچیست که اندر حزنی

تصاویر و صوت

نظرات