
بلند اقبال
شمارهٔ ۶۷
۱
امشب اسماعیل شب را عیدقربان کرده است
هر کسش از بسکه قربانی دل وجان کرده است
۲
روی اوباشد کف موسی وزلف او عصاست
کز ره اعجاز او را شکل ثعبان کرده است
۳
گر نباشد زلف او عیسی ابن مریم از چه رو
خویش راهمخانه را با خورشید رخشانکرده است
۴
گر زلیخا بود یک یوسف به زندانش اسیر
یوسفی هست این که صد یوسف به زندان کرده است
۵
با دل وجان من آنکاری که اینکافر کند
کافرم گاهی به کافر گر مسلمان کرده است
۶
نیستش ایمان و دین با اینکه از پیر وجوان
سال وماه عمر یغما دین وایمان کرده است
۷
قد چوسرووموچو سنبل لب چوغنچه روچوگل
بی نیازم امشب از سیر گلستان کرده است
۸
مر مرا دست وگریبان کرده است از زلف ورخ
روز وشب را چون به هم دست وگریبان کرده است
۹
با رگ آسایشم کاری که مژگانش کند
نشتر فولاد حاشاکی به شریان کرده است
۱۰
در ره جانان بلند اقبال قربان ساز جان
کامشب اسماعیل شب را عیدقربان کرده است
نظرات