بلند اقبال

بلند اقبال

شمارهٔ ۸۰

۱

نه همی حسن چهره دارددوست

کآنچه حسن است درجهان با اوست

۲

حسن دلبر نباشد از خط و خال

چه بری لذت از گل ار بی بوست

۳

بد گر از اورسد نباشد بد

خوب رو بدهم ار کند نیکوست

۴

قامت من که گشته خم چوهلال

نه ز پیری است بلکه ز آن ابروست

۵

اینکه بینی چنینم آشفته

نه ز سودا بود کز آن گیسوست

۶

زخم کز دوست خوشتر از مرهم

درد کز اوست بهتر از داروست

۷

زلف اورا به شکل چوگان دید

که دل من به پیش اوچون گوست

۸

چه غم از مویه گر چومو شده ام

هم میان نگار من چون موست

۹

دل ز عشق رخش بلند اقبال

نکند گر کنندش از تن پوست

تصاویر و صوت

نظرات