
ابن حسام خوسفی
غزل شمارهٔ ۱۴۸
۱
طراز طرّهٔ مشکین پرشکن بشکن
دل شکسته مجروح صد چو من بشکن
۲
ز چین زلف گرهگیر نافهای بگشای
به بوی مشک خطا رونق ختن بشکن
۳
به خنده زان لب شیرین عبارتی بگشای
به نکته منطق طوطی خوشسخن بشکن
۴
چو لعبتان چمن باغ را بیارایند
به باغ بگذر و آرایش چمن بشکن
۵
به رنگ عارض گلرنگ، آب لاله بریز
به بوی سنبل تر نکهت سمن بشکن
۶
اگر ز پسته تنگ تو غنچه لاف زند
به دست باد صبا غنچه را دهن بشکن
۷
ز گوی غبغبت ار سیب میزند زنخی
چو وضع خویش نداند ورا ذقن بشکن
۸
بیار لؤلؤ منظوم شعر ابن حسام
هزار درّ ثمین را از او ثمن بشکن
نظرات