
ابن حسام خوسفی
غزل شمارهٔ ۱۶
۱
ای جمال تو مرا شمع شب افروز امشب
شمع گو مشعله داری ز تو آموز امشب
۲
شمع را تاب تو چون نیست از آن میسوزد
گو چو پروانه درین سوز همیسوز امشب
۳
امشب از شمع رخت مجلس ما روشن شد
شمع گو چهر دلافروز میفروز امشب
۴
شبم از طلعت زیبای تو امشب روزست
کاش تا روز قیامت نشود روز امشب
۵
پارهای بر دل صد پاره ما دوخت ز وصل
سوزن ناوک آن غمزه دلدوز امشب
۶
لب لعل تو به کام دل من داد بداد
بر مراد دل از اینم شده پیروز امشب
۷
شب اگر حادثه زاید چه عجب ابن حسام
به علی رغم جهان عیش بیندوز امشب
نظرات