
ابن حسام خوسفی
غزل شمارهٔ ۱۷۶
۱
آن زلف مشَّوش وش اندر خم و تاب اولی
وآن نرگس خوش منظر مخمور و خراب اولی
۲
چون مشک و گل و نسرین خوش منظر و خوش بویند
بر عارض گلگونت بر مشک و نقاب اولی
۳
در دیده من چهرت در سینه من مهرت
هم دیده و هم سینه بی این دو کباب اولی
۴
چون فصل بهار آید گل در صف یار آید
خوش گوی غزل خواند در چنگ و رباب اولی
۵
در وجه می صافی سجاده من بفروش
کاین خرقه که من دارم در رهن شراب اولی
۶
این نامه بی ناموس در خم می اندازید
کاین دفتر بی معنی غرق می ناب اولی
۷
هان ابن حسام امشب خوش گفتی و دُر سفتی
شعر تر حافظ را اینگونه جواب اولی
تصاویر و صوت

نظرات