
ابن یمین
شمارهٔ ۵٣١
۱
دلا تا میتوان کردن منه پیش سران گردن
ترا خود وجه نان خوردن رساند قادر مطلق
۲
ببر شاخ طمع از پی که باشد بار آن لاشی
طمع اسمی بود کزوی شود صدر شور و شر مشتق
۳
بمجلس پسته خندان کن زبانرا شکر افشان کن
چو گل برگت پریشان کن که تا جذرت شود منطق
۴
کسی کو شد بزر شهره و ز او اصحاب بی بهره
از آنسان بیدل و زهره چه خواند عاقلش احمق
۵
مجوی ابن یمین زین پس نظام کار خود از کس
ترا در سازگاری بس توکل کردنت بر حق
نظرات