ابن یمین

ابن یمین

شمارهٔ ٧۶٨

۱

گفتم دلا توئیکه همه عمر بوده ئی

بر مطلب و مقاصد خود کامران شده

۲

رای تو در تفحص اسرار کاینات

بگذشته از مکان زبر لامکان شده

۳

هنگام نظم گوهر شهوار خاطرت

چون ابر نوبهار جواهر فشان شده

۴

گردون پیر بر تو اگر جست برتری

غالب بر او بقوت بخت جوان شده

۵

هر گه که رای انور تو گشته آشکار

خورشید همچو ذره بسایه نهان شده

۶

اکنون بگوی کز چه سبب در میان خلق

مردی بسان لطف و کرم بر کران شده

۷

عقل از زبان دل نفسی زد براستی

سرمایه حیات چو آب روان شده

۸

گفت آنهمه فضایل و آداب و علم و حلم

کم نیست بلکه بیشترک هم ازان شده

۹

لیکن چه سود مایه من نیست جز هنر

وان نیز نفص اکثر اهل زمان شده

۱۰

دارم مفرحی که ز ترکیب گوهرش

زو دل گرفته قوت و او قوت جان شده

۱۱

ابن یمین بساغر تضمین چشاندت

کان حسب حال اوست بگیتی عیان شده

۱۲

بازار فضل کاسد و سرمایه در تلف

نرخ متاع فاتر و سودش زیان شده

۱۳

ما را هنر متاع و خریدار عیبجوی

ز آنست نام ما بجهان بی نشان شده

تصاویر و صوت

نظرات