الهامی کرمانشاهی

الهامی کرمانشاهی

بخش ۶۲ - فرستادن ابن زیاد سر جناب مسلم و هانی را به شام

۱

به درگاه فرمانده ی کوفه برد

بدان نابکار بد اختر سپرد

۲

مرآن هم فرستاد نزد یزید

گرامی سر هر دو فرخ شهید

۳

یکی نامه بنوشت زی شاه شام

که این نغز خدمت به من شد تمام

۴

چنین شاه شامش به پاسخ نوشت

که باد آفرین برتو ای خوش سرشت

۵

چون از کار مسلم بپرداختی

مرا از وی آسوده دل ساختی

۶

به هش باش از زاده ی بوتراب

که ناگه نیارد به کوفه شتاب

۷

پس از قتل عم زاده ی شاه دین

دگر هانی آن کشته ی راه دین

۸

زمذحج نژادان گروهی پلید؟

نشستند وکردند گفت و شنید

۹

که عم زاده ی شاه و سالار ما

فتادند از تیغ کین چون زپا

۱۰

روا نیست تنشان به بازارها

کشانند برخاک و بر خارها

۱۱

بکوشید تا آن بدن های پاک

ستانیم و سازیم پنهان به خاک

۱۲

ببستند پیمان و برخاستند

یکی رزم با دشمن آراستند

۱۳

تن مسلم و هانی پاکزاد

گرفتند ز اهریمن بد نژاد

۱۴

به خاک اندرونشان نهان ساختند

وزان پس به ماتم بپرداختند

۱۵

نکوهش به ناپاک خوی همه

تفوباد بر رای و روی همه

۱۶

که در زندگیشان نگشتند یار

شدند ازپس مرکشان سوگوار

۱۷

چو ازکار مسلم بپرداختم

ز نو باوه گانش سخن ساختم

تصاویر و صوت

نظرات