امامی هروی

امامی هروی

شمارهٔ ۳

۱

ز دل بگذر کرا پروای جانست

حدیث دل حدیث کودکانست

۲

نشان دل چه می پرسی که از جان

درین ره یاد کردن بیم جان است

۳

مرا وقتی دلی بودی و عمری

که آندل همچو دلبر بی نشناست

۴

چو با جانان و دلبر در شهودم

دلم جانان و جانم دلستانست

۵

چنان در حیرتم، ز اسرار غیبش

که گوئی آشکارم در نهانست

۶

چنان مستغرقم ز انفاس لطفش

که گوئی آب ترکیبم روانست

۷

نفس در کشف این اسرار شرکست

بقین در کوی این مذهب گمانست

۸

باو گر هیچت ایمانست خود را

زره بر گیر و بنگر کو عیانست

۹

مرا وقتی که در خود نیست گردم

ببین گر دیده ی داری که آنست

۱۰

عبارت را خبر زین ماجرا نیست

امامی کافرست ار در میانست

تصاویر و صوت

نظرات