عراقی

عراقی

غزل شمارهٔ ۱۶۸

۱

در ملک لایزالی دیدم من آنچه دیدم

از خود شدم مبرا، وانگه به خود رسیدم

۲

در خلوتی که ما را با دوست بود آنجا

گفتم به بی‌زبانی، بی گوش هم شنیدم

۳

خورشید وحدت اینک از مشرق وجودم

طالع شده است، ازان من چون ذره ناپدیدم

۴

باری، دری که هرگز بر کس نشد گشاده

سر ازل مرا داد، از لطف خود، کلیدم

۵

چون محو گشتم از خود همراه من عراقی

بر آشیان وحدت بی‌بال و پر پریدم

تصاویر و صوت

کلیات دیوان شیخ فخرالدین ابراهیم همدانی (شامل قصاید، غزلیات، ترجیعات، ترکیبات، مقطعات، مثلثات، عشاق نامه یا ده نامه، رباعیات، لمعات و اصطلاحات عرفانی عراقی) با مقدمهٔ سعید نفیسی و حواشی م. درویش - فخرالدین ابراهیم همدانی - تصویر ۱۹۷

نظرات