عراقی

عراقی

غزل شمارهٔ ۲۱۱

۱

رفت کار دل ز دست، اکنون تو دان

جان امید اندر تو بست، اکنون تو دان

۲

دست و پایی می‌زدم، تا بود جان

شد، دریغا! دل ز دست، اکنون تو دان

۳

شد دل بیچاره از دست وفات

زیر پای هجر پست، اکنون تو دان

۴

رفت عمری کآمدی کاری ز من

چون که عمرم برنشست، اکنون تو دان

۵

نیک نومیدم ز امید بهی

حالم از بد بدتر است، اکنون تو دان

۶

از گل شادی ندیدم رنگ و بوی

خار غم در جان شکست، اکنون تو دان

۷

چون عراقی را ندادی ره به خود

گمرهی شد خودپرست، اکنون تو دان

تصاویر و صوت

کلیات دیوان شیخ فخرالدین ابراهیم همدانی (شامل قصاید، غزلیات، ترجیعات، ترکیبات، مقطعات، مثلثات، عشاق نامه یا ده نامه، رباعیات، لمعات و اصطلاحات عرفانی عراقی) با مقدمهٔ سعید نفیسی و حواشی م. درویش - فخرالدین ابراهیم همدانی - تصویر ۲۱۸

نظرات