عراقی

عراقی

غزل شمارهٔ ۲۲۲

۱

چه کنم که دل نسازم هدف خدنگ او من؟

به چه عذر جان نبخشم به دو چشم شنگ او من؟

۲

به کدام دل توانم که تن از غمش رهانم؟

به چه حیله واستانم دل خود ز چنگ او من؟

۳

چو خدنگ غمزهٔ او دل و جان و سینه خورده

پس ازین دگر چه بازم به سر خدنگ او من؟

۴

ز غمش دو دیده خون گشت و ندید رنگ او چشم

نچشیده طعم شکر ز دهان تنگ او من

۵

دل و دین به باد دادم به امید آنکه یابم

خبری ز بوی زلفش، اثری ز رنگ او من

۶

چو نهنگ بحر عشقش دو جهان بدم فرو برد

به چه حیله جان برآرم ز دم نهنگ او من؟

۷

لب او چو شکر آمد، غم عشق او شرنگی

بخورم به بوی لعلش، چو شکر شرنگ او من

۸

به عتاب گفت: عراقی، سر صلح تو ندارم

همه عمر صلح کردم به عتاب و جنگ او من

تصاویر و صوت

کلیات دیوان شیخ فخرالدین ابراهیم همدانی (شامل قصاید، غزلیات، ترجیعات، ترکیبات، مقطعات، مثلثات، عشاق نامه یا ده نامه، رباعیات، لمعات و اصطلاحات عرفانی عراقی) با مقدمهٔ سعید نفیسی و حواشی م. درویش - فخرالدین ابراهیم همدانی - تصویر ۲۲۲

نظرات