عراقی

عراقی

غزل شمارهٔ ۲۷۵

۱

الا، قد طال عهدی بالوصال

و مالی الصبر عن ذاک الجمال

۲

به وصلم دست گیر، ای دوست، آخر

به زیر پای هجرم چند مالی؟

۳

یضیق من الفراق نطاق قلبی

و یشتاق الفؤاد الی الوصال

۴

چه خوش باشد که پیش از مرگ بینم!

نشسته با تو یک دم جای خالی

۵

فراقک لا یفارقنی زمانا

فمالی للجهر مولائی و مالی

۶

دلا، درمان مجو، با درد خو کن

بجای وصل هجران است، حالی

۷

اما ترثی لمکتئب حزین

یان من النوی طول اللیالی

۸

دلا، امیدوار وصل می‌باش

ز درد هجر آخر چند نالی؟

۹

زمانا کنت لا ارضی بوصل

فصرت الان ارضی بالخیال

۱۰

به دل نزدیکی، ار چه دوری از چشم

دلم را چون همیشه در خیالی

۱۱

احن الیک و العبرات تجری

کما حق العطاش الی الزلال

۱۲

عراقی، تا به خود می‌جویی او را

یقین می‌دان که دربند محالی

تصاویر و صوت

نظرات