عراقی

عراقی

غزل شمارهٔ ۹۸

۱

نخستین باده کاندر جام کردند

ز چشم مست ساقی وام کردند

۲

چو باخود یافتند اهل طرب را

شراب بیخودی در جام کردند

۳

لب میگون جانان جام در داد

شراب عاشقانش نام کردند

۴

ز بهر صید دل‌های جهانی

کمند زلف خوبان دام کردند

۵

به گیتی هر کجا درد دلی بود

به هم کردند و عشقش نام کردند

۶

سر زلف بتان آرام نگرفت

ز بس دل‌ها که بی‌آرام کردند

۷

چو گوی حسن در میدان فکندند

به یک جولان دو عالم رام کردند

۸

ز بهر نقل مستان از لب و چشم

مهیا پسته و بادام کردند

۹

از آن لب، کز در صد آفرین است

نصیب بی‌دلان دشنام کردند

۱۰

به مجلس نیک و بد را جای دادند

به جامی کار خاص و عام کردند

۱۱

به غمزه صد سخن با جان بگفتند

به دل ز ابرو دو صد پیغام کردند

۱۲

جمال خویشتن را جلوه دادند

به یک جلوه دو عالم رام کردند

۱۳

دلی را تا به دست آرند، هر دم

سر زلفین خود را دام کردند

۱۴

نهان با محرمی رازی بگفتند

جهانی را از آن اعلام کردند

۱۵

چو خود کردند راز خویشتن فاش

عراقی را چرا بدنام کردند؟

تصاویر و صوت

کلیات دیوان شیخ فخرالدین ابراهیم همدانی (شامل قصاید، غزلیات، ترجیعات، ترکیبات، مقطعات، مثلثات، عشاق نامه یا ده نامه، رباعیات، لمعات و اصطلاحات عرفانی عراقی) با مقدمهٔ سعید نفیسی و حواشی م. درویش - فخرالدین ابراهیم همدانی - تصویر ۱۵۷

نظرات

user_image
علی اصغر
۱۳۸۸/۰۸/۱۸ - ۰۳:۱۵:۵۰
یکی از خوانندگان عزیز کشورمان به نام هژیر مهرافروز از این شعر استفاده کرده و اهنگ زیبایی را اجرا نموده اند که در البوم جدید خود به نام دل قلندر جای داده اند .
user_image
جلال گندمی
۱۳۹۱/۰۴/۱۲ - ۰۴:۵۹:۵۳
تا بحال فقط دوبیت از این غزل را حفظ بودم وتصور میکردک غزل از حافظ است اجرای زیبای هژیر مهرافروز باعث شد با علاقمندی پیگیری و متوجه اشتباه خود شدم .
user_image
نازبانو
۱۳۹۳/۰۱/۲۲ - ۱۱:۱۵:۳۸
هژیر ترکانده !!!!
user_image
عبی
۱۳۹۳/۰۳/۲۶ - ۱۲:۰۶:۳۰
منم فکر می کردم این شعر دو بیت بیشتر نداره ولی اصلا فکرشم نمیکردم از عراقی باشهبسیار زیباستخصوصا اینجا که میگه: عراقی را چرا بدنام کردند!
user_image
ناشناس
۱۳۹۳/۱۱/۱۷ - ۱۱:۳۷:۴۵
تا جایی که میدانم بیت پنجم می شود:به هر جای جهان درد دلی بود به هم کردند و عشقش نام کردندو بیت آخر هم اینگونه:چو خو کردند کار خویش را بد عراقی را چرا بد نام کردند
user_image
سید احمد مجاب
۱۳۹۴/۰۷/۰۶ - ۱۹:۰۰:۰۲
از آن لب، (کز در) صد آفرین استمعنی این مصراع این است: آن لب که در خور صد آفرین است اما ظاهرا کلمه ای اشتباه شده
user_image
امیر محمد بیگ
۱۳۹۵/۰۱/۲۶ - ۰۵:۵۳:۰۸
محرتم: این هم اضافه شود که بیت همین شعر است :به گیتی هرکجا درد دلی بود بهم کردند و عشقش نام کردند
user_image
...
۱۳۹۵/۱۱/۰۶ - ۰۶:۵۷:۱۹
بخشی از مقدمه احمد خوشنویس (عماد) در کتاب مقالات شمس تبریزی در مورد این غزل:«برخی از نویسندگان معاصر نوشته اند که شمس الدین تبریزی در جوانی از خانه و کاشانه خویش جدا شد و لیکن دست تصادف وی را به خانقاه شیخ رکن الدین سجاسی از مردم زنجان رهبری کرد و مدتی در حلقه پیروان و شاگردان او در آمد و از مردان طریق شد و سالها در این کار صرف عمر کرد تا آوازه فخرالدین عراقی به گوشش رسید و شیفته غزلی از وی گردید [به همین غزل اشاره میکند].و شمس شب و روز به زمزمه کردن آن دل خوش کرد و آنها را می خواند و اشک می ریخت و سوز و گداز شمس، شیخ رکن الدین سجاسی را دگرگون کرد، از جای برخاست، بر پیشانی شاگر بوسه داد و گفت جان فرزند، تو به آنچه باید واصل شدی...عین این داستان را در نفحات الانس و سایر تذکره ها به فخرالدین عراقی نسبت داده اند که چون شیخ بهاء الدین ذکریای ملتانی او را در چله نشاند پس از ده روز او را وجدی دست داد و حالی حاصل شد، این غزل را انشا کرد و با آواز بلند می خواند و می گریست و اهل خانقاه که آن را خلاف طریقه شیخ می دانستند به سمع شیخ رسانیدند. شیخ فرمود شما را از اینها منع است و او را منع نیست....»البته صحت و سقم تاریخی مطالب قابل بحث هست. فقط خواستم اشاره ای کنم...
user_image
بهمن جباری
۱۳۹۷/۰۹/۰۳ - ۰۷:۱۴:۱۱
زبهر نُقل مستان از لب و چشم ،مهیا پسته و بادام کردنداز آن لب ، کز دُر صد آفرین است، نصیب بی دلان دشنام کردند
user_image
فیضان حیدر معروفی
۱۳۹۷/۱۱/۱۶ - ۰۰:۴۵:۰۳
غزلی بسیار زیبا و جذاب است. اولا این غزل را در دبیرستان خوندم خیلی تاثیر گذار است. این را به زبان اردو نیز ترجمه کرده ام.
user_image
فیضان حیدر معروفی
۱۳۹۷/۱۱/۱۶ - ۰۰:۴۵:۵۷
غزلی بسیار زیبا و جذاب است. اولا این غزل را در دبیرستان خواندم خیلی تاثیر گذار است. این را به زبان اردو نیز ترجمه کرده ام.
user_image
ناصر
۱۳۹۸/۱۰/۰۶ - ۰۴:۱۶:۴۴
در مقدمه مقالات شمس خواندم شمس تبریزی زمانیکه در جوانی در خدمت پیر خانقاهش بوده این غزل عراقی را روز و شب زمزمه میکرده و بسیار میگریسته است...شاید به نظر من عامی غزلی ساده و عاری از شور و حرارت باشد ... حقا که از هزاران در یکی گیرد سماع
user_image
رحمت الله ضیایی
۱۳۹۹/۰۹/۱۲ - ۰۱:۲۵:۲۵
با سلامبیت هشتم باید نَقل مستان باشد نه نُقل مستان چون حکایت از لب و چشم میشود و کلمه از هم به همین خاطر آمده است