
بابافغانی
شمارهٔ ۱۳
۱
به هر گلشن که بینم مبتلایی رو نهم آنجا
ز داغش آتشی افروزم و پهلو نهم آنجا
۲
چو بینم دردمندی بر سر ره بیخود افتاده
به خاک افتم سر او بر سر زانو نهم آنجا
۳
روم تا شهر بابل از جفای این سیهچشمان
غم دل در میان با مردم جادو نهم آنجا
۴
به هر منزل که بینم صحبت گرم تو با یاران
هزاران داغ حسرت بر دل بدخو نهم آنجا
۵
چو بوی آشنایی از سگ کویت نمییابم
به صحرا افتم و سر در پی آهو نهم آنجا
۶
چو در گلشن برم مست و خرامانت به گل چیدن
چه منت ها که بر سرو و گل خودرو نهم آنجا
۷
نشینم چون فغانی روز جولان بر سر راهت
که هرجا پای بردارد سمندت رو نهم آنجا
نظرات