
بابافغانی
شمارهٔ ۱۴۷
۱
روزی که در دلم عشق تو خانه ساخت
سیل بلا بخانه ی صبرم روانه ساخت
۲
نقاش قدرت آن رخ عابد فریب را
آشوب روزگار و بلای زمانه ساخت
۳
آن قطره ها که بر مژه ام خوشه بسته بود
چشمم ز شوق لعل لبت دانه دانه ساخت
۴
صد بار یاد کرد گلستان کوی تو
بلبل که در حریم چمن آشیانه ساخت
۵
خواب اجل گرفته من خسته را که دل
شرح درازی شب هجران فسانه ساخت
۶
شمشاد را که فاخته در طول بندگیست
خواهد برای زلف تو مشاطه شانه ساخت
۷
آن شهسوار گو مکش از غمزه تیغ کین
چون کار عالمی بسر تازیانه ساخت
۸
عاشق به یک نگاه تو ای ماه چارده
کار هزار ساله درین آستانه ساخت
۹
مطرب ز بهر گریه ی جانسوز اهل درد
گفتار دردناک فغانی بهانه ساخت
نظرات