بابافغانی

بابافغانی

شمارهٔ ۱۵۱

۱

من بنده ی حسنی که نشانش نتوان یافت

پنهان نتوان دید و عیانش نتوان یافت

۲

گنجی که ازان کون و مکانست بفریاد

فریاد که در کون و مکانش نتوان یافت

۳

افتاده چو دولت بکنار من درویش

آن نقد که در هیچ میانش نتوان یافت

۴

عنقای خیالش که شکار نظر ماست

صیدیست که بی بند زبانش نتوان یافت

۵

نزدیکتر از لب بدهانست درین باغ

آن سیب سخنگو که نشانش نتوان یافت

۶

بلبل ز زر چهره ی گل در غلط افتاد

پنداشت که در برگ خزانش نتوان یافت

۷

چون عاقبت درد کشان دید فغانی

دیریست که در دیر مغانش نتوان یافت

تصاویر و صوت

دیوان اشعار بابا فغانی شیرازی به کوشش احمد سهیلی خوانساری ۱۳۶۲ - بابافغانی - تصویر ۲۰۰

نظرات